بابا درست فهمیده الوند هیچ وقت واسه من کسل کننده نیس...و روح و روان خسته ام رو جلا میده...
انگار اون بالا بهتر میتونم فکر کنم...
بهتر میتونم نفس بکشم...
بهتر میتونم زندگی کنم...
کلا تو خالی از آدم بودنش حالم بهتره...
آخه یه رخ نشون بده دلبر جان...دارم عکس میگیرم
...
اون کوه که تو مه محو شده دیگه الوند خوشگل و ناز و دلبر منه..اینجا کوهپایهای ترین نقطه نزدیک به قله اس...
ینی دقیق خودم نفهمیدم چی گفتم...ولی خب...
اونجا صدای کبک و خروشان چشمه و رودخونه از زمین جدات میکنه...و میبرتت بالااااای بااااالااااا...
و من متاسفم که ملت عزیز حتی به اینجا هم رحم نکردن و آشغالاشونو رها کرده بودن و رفته بودن!حتی وقتی خودشون نیستن اثری ازشون هست!....یکی نیس بهشون بگه اون همه راهو پیاده رفتین که این منطقه بکر رو ببینین این آشغالا چیه دیگه...اه!
....
آها یه صحنه دیگه بود که تاحالا ندیده بودم...
اون پایین شهره...که داره بارون میباره سر آدماش...نگاااااه...😍😍😍
...
حیف روزه دست و بال منو بسته بود و الا یه جوووری اب چشمه پای اون درختا زلاااال بود ومیجوشید که واویلاااااا...
....
اون بالا ادم به کوچیک بودن خودش پی میبره...و...
انقدررر سرده که ...بعضی از فاطمهها سرما میخورن انگار...
البته منم نباید اونطوری میدوییدم و جیغ میزدم...هم سرم درد میکنه هم همش عطسه و سرفه دارم...ولی میارزید!
....
شما هم سهیم تو خوشگلیای شهرم...🤗🤗🤗